1.آیا کسب رتبه ی تک‌رقمی تصمیمی بوده که از سال‌های قبل گرفته و آن را به عنوان هدف، از پیش تعیین کرده بودید یا صرفاً در سال کنکور، نوع درس خواندن شما به سمتی رفته که این رتبه حاصل شده است؟
طبیعتاً دوست داشتم رتبه‌ خوبی به دست آورم، ولی خودم را درگیرش نمی‌کردم. چون فقط باعث افزایش استرس و بی‌ارزش شدن تلاش انسان می‌شود. به نظر من وقتی انسان اهداف بالاتر و ارزشمندتری را برای خودش در نظر می‌گیرد، ناخودآگاه به هدف‌های پایین‌تر و کم اهمیت‌تر هم دست پیدا می‌کند.
مثلاً در زمینه ی کنکور، همین رتبه می‌تواند حاصل تلاش شما در جهت استفاده از ظرفیت‌هایی باشد که در وجودتان قرار داده شده، تلاشی که می‌خواهد بگوید من در مقابل توانایی‌ها و داشته هایم مسئولم و به هیچ حدی راضی نیستم و می‌خواهم دائماً بیشتر پیش بروم. مخصوصاً وقتی فردی می‌خواهد با استفاده از استعداد تحصیلی‌ خود خدمتی کرده باشد، به کنکور به شکل پل و مرحله‌ای نگاه می‌کند که برای طی کردن مراحل بعدی باید از آن عبور کرد.

2.شیوه ی مطالعه شما اعم از روش مطالعه، نوع برنامه‌ریزی، ساعت مطالعه و... در سال‌های قبل از کنکور چگونه بوده است؟
در سال دوم و سوم بیشتر زمان درس خواندنم را یاد گرفتن عمیق و مفهومی درس‌ها می‌کردم. یعنی نه با نگاه به کنکور، بلکه با هدف یادگرفتن و درک کردن آن درس که طبعاً در دروسی مثل ریاضی و فیزیک باعث لذت بردن از آن درس می‌شود درس می خواندم. در دروسی مثل هندسه یا شیمی مثلاً می‌توان برحسب علاقه ی فردی، از سطح کتاب‌های درسی هم فراتر رفت. اگر منبع مسأله ی تشریحی مناسب در درس مورد نظر وجود دارد، قطعاً باید اول به آن مراجعه شود. در مرحله ی بعد از آن‌جا که بیشتر مسائل در کتاب‌های تست موجودند، می‌توان از تست‌ها به عنوان منبع حل مسأله ی تشریحی استفاده کرد. کسی که درس‌های دبیرستان را عمیق یاد گرفته باشد، در چند ماه اول سال چهارم به زودی به روند تست زدن هم عادت می‌کند. بنابراین اصلاً نباید لذت دوست‌داشتنی سال‌های دبیرستان را تحت‌الشعاع کنکور و مطلوبات آن قرار داد. بچه‌ها می‌توانند به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کنند که در سال های دبیرستان علاوه بر کسب تجربه‌های شیرین غیر درسی در همه ی زمینه‌ها، وقت مناسبی را نیز برای تمرین بیشتر دروس اختصاصی‌ خود مانند ریاضی، فیزیک و شیمی صرف کنند. در پاسخ سؤال بالا هم خوب است اشاره کنم که به نظر من عادت کردن به استفاده از کتاب‌های کمک درسی از مؤلفان مختلف و سبک‌های گوناگون، مفیدتر از شرکت در کلاس‌های حاشیه‌ای خارج از مدرسه است؛ به ویژه برای سال کنکور کسی موفق است که در هر درس اختصاصی تا آن جا که امکان دارد کتاب‌های کمک درسی و سؤالات آزمون‌های آزمایشی مؤسسات مختلف را مطالعه کرده باشد. البته تجربه‌های شخصی رتبه‌های برتر صرفاً برای خود آن ها جواب داده و سایرین می‌توانند از بخش های خوب آن ایده بگیرند. من خودم از کلاس‌های خارج از مدرسه هیچ استفاده‌ای نکردم، ولی از منابع کمک درسی بسیاری بهره بردم و در آزمون‌های مدرسه نیز شرکت می‌کردم. البته این روش شخص من بوده و  روش‌ هر کسی اگر برای خودش جواب دهد،  کاملاً قابل قبول است.

3.معدل دیپلم شما چند بود؟
20

4.تغییر رشته ی دانش‌آموزان از ریاضی به تجربی امری معمول است، اما برعکس این موضوع کمی عجیب است. امکان دارد در مورد انتخاب رشته ی تجربی و سپس تغییر آن به ریاضی برای ما بگویید؟
به هر حال چارچوب آینده ی رشته تجربی مطمئن‌تر و خدمت کردن از طریق آن آسان به نظر می‌رسد. من در ابتدا صرفاً از روی همین شهود کلی رشته ی تجربی را انتخاب کردم، ولی هندسه، گسسته، دیفرانسیل و در کل همه ی مباحث ریاضی بسیار شیرین‌تر و دوست داشتنی‌تر از آن بود که بتوان از آن صرف‌ نظر کرد. جو رشته ی تجربی هم به هر حال با رشته ریاضی تفاوت دارد. در نهایت به این نتیجه رسیدم که روحیات من با رشته ی ریاضی سازگارتر است.

5.از چه زمانی به طور جدی مطالعه ی خود برای کنکور را آغاز کردید؟
تیر 92

6.کدام‌یک از کتاب‌های انتشارات مهروماه را مطالعه کرده‌اید؟
کتاب‌های هندسه جامع، دیفرانسیل جمع‌بندی، هندسه تحلیلی و گسسته جمع‌بندی و آمار نوشته ی آقای مهندس سعیدی و آقای مهندس میرجلیلی و کتاب گنجینه فیزیک کنکور از آقای حامد نادریان.
اگر قرار بود دوباره کنکور بدهید، در برنامه‌ی سال کنکور یا حتی سال‌های قبل، چه تغییراتی می‌دادید؟
من سال سوم از رشته ی تجربی به ریاضی تغییر رشته دادم. کار بزرگی که می‌کردم این بود که از ابتدا علاقه‌ام را جدی می‌گرفتم و ریاضی می‌خواندم که به جای زیست خواندن، پایه‌ام را قوی‌تر کنم. به بچه‌های دبیرستانی هم پیشنهاد می‌کنم مطالعه برای کنکور را در سال چهارم انجام دهند، ولی درس‌هایشان را در سال خودش بفهمند و به طور کلی مفاهیمش را یاد بگیرند.

7.در سال‌های قبل از کنکور چه فعالیت غیردرسی انجام می‌دادید(ورزش، موسیقی و. ..)؟ آیا در سال کنکور هم آن‌ها را ادامه دادید؟
در سال‌های قبل از کنکور بسیار علاقمند بودم که در بیشتر زمینه‌ها تجربه‌ای کسب کنم؛ از جمله این‌که سنتور می‌زدم، نقاشی می‌کردم، گاهی اوقات هم بسکتبال بازی می‌کردم. ولی زمینه‌ای که به آن علاقه ی بیشتری داشتم ادبیات بود که هم به صورت اصطلاحاً کرم کتاب‌گونه رمان و شعر مطالعه می کردم، هم خودم نوشتن داستان و شعر و وبلاگ نویسی را مصرانه پیگیری می‌کردم! تجربه ی نمایش‌نامه نویسی و کارگردانی تئاتر مدرسه را هم دارم. ولی خوب در سال کنکور فقط بعضی وقت‌ها سنتور می‌زدم و همه ی برنامه‌های دیگر را تعطیل کرده بودم؛ با این جمله ی معروف: «فقط همین یه ساله»! کلاً سال کنکور با همه ی سال‌های دیگر زندگی‌ام متفاوت بوده است.

8.در امر برنامه‌ریزی هفتگی از چه کسی کمک می‌گرفتید؟ این کمک گرفتن تا چه زمانی ادامه داشت؟
برای یادگرفتن چارچوب کامل برنامه‌ریزی از پدرم، که در این زمینه تجربه داشتند، کمک می‌گرفتم. برای یاد گرفتن نحوه ی کلی برنامه‌ریزی و رسیدن به کارهای مدرسه و برنامه ی آزمون‌های آزمایشی و جلو بردن درس‌های سال چهارم و پایه با رعایت تعادل، می‌توان از مشاور کمک گرفت. ولی کار اصلی برنامه‌ریزی با توجه به نیازها و روحیات هر شخص از آن جا که خودش بیشتر از هر کس دیگری خودش را می‌شناسد بر عهده ی خودش می‌باشد. من هم کلیات آن را یاد گرفتم و برنامه‌ریزی را تحت نظارت پدرم، انجام می دادم. البته مثلاً برای زمان عید و ماه خرداد که کمی حساس‌تر است، کمک بیشتری گرفته بودم.

9.ساعت مطالعه ی شما چقدر بود؟
در زمان مدرسه، هفته‌ای 45 تا 50 ساعت و بعد از عید و روزهایی که مدرسه نمی‌رفتم، روزی 12 ساعت مطالعه داشتم.

10.آیا به برنامه ی نوشته شده متعهد بودید و آن را به طور کامل اجرا می‌کردید یا آن را تغییر می دادید؟
من هر جمعه با توجه به برنامه ی مدرسه و آزمون‌های آزمایشی پیش رو، برنامه ی هفته ی آینده‌ام را تنظیم می‌کردم، و اگر مشکل خاصی پیش نمی‌آمد، آن را کامل و بدون هیچ‌گونه تغییری انجام می‌دادم.

11.آیا برای آزمون های آزمایشی برنامه ی ویژه‌ای داشتید؟ برای بعد از آزمون چه برنامه‌ای داشتید؟چگونه از نتیجه ی آزمون‌ها در برنامه ی مطالعاتی خود استفاده می‌کردید؟
هر دو یا سه هفته یک‌بار منطبق بر برنامه ی مدرسه در آزمون‌های رسمی آزمایشی شرکت می‌کردم که البته در ماه خرداد تعداد آزمون‌ها بیشتر شده بود. در هفته‌های بین دو آزمون، مطالب آزمون را پوشش می‌دادم. روز قبل از آزمون نسبت به روزهای دیگر، بیشتر دروس عمومی را می‌خواندم. مثلا برای عربی، قبل از عید فقط سر کلاس درس عربی می رفتم و 1شب قبل از هر آزمونهم 1 تا 2 ساعت مطالعه می کردم. بلافاصله بعد از هر آزمون تک‌تک تست‌ها را صحیح می‌کردم و تست های نزده و غلط و همچنین تست‌هایی که سر آزمون شک داشتم (حتی اگر درست زده بودم ) را مو به مو بررسی می‌کردم و هر کدام را به نوعی ریشه‌یابی می‌کردم. به طور مثال برای سؤال فیزیکی که غلط زده بودم، چک نویسم را خط به خط چک می‌کردم و به دقت آن بخش اشتباه (مثل اِشکال محاسباتی) را مشخص می‌کردم. نکات مهم سؤالات اختصاصی را در دفتری جداگانه یادداشت می‌کردم. سؤال‌های مهم عمومی را هم در داخل همان دفترچه مشخص می‌کردم.
اگر در مبحثی در آزمون، اِشکال اساسی داشتم هفته‌های آینده روی آن وقت بیشتری می‌گذاشتم.
به طور مثال در درس شیمی اولین آزمون جامع سنجش، خیلی بیشتر از حد انتظارم پاسخ نزده داشتم و تازه پس از آن آزمون فهمیدم که باید بیشتر و عمیق‌تر روی شیمی وقت بگذارم. گرچه در ابتدا شوکه کننده بود ولی با در نظر گرفتن وقت بیشتر، تا آزمون بعدی تست‌های خیلی بیشتری برای این درس کارکردم و در شیمی پیشرفت قابل ملاحظه ای به دست آوردم. کلاً  نتیجه ی اخلاقی این بحث (!) این است که واقعاً در آزمون‌های آزمایشی باید قدر اشتباهات را دانست و روی آن ها کار کرد.
مانند این اتفاق بارها برای من پیش آمده برای بحث نوسان فیزیک ،واژگان زبان فارسی درس ادبیات ،دینی و...
به نظرم صرفاً درس خواندن بدون بررسی اشتباهات و استفاده از آن‌ها، نتیجه ی چندانی در بر نخواهد داشت.

12.در طول سال کنکور آیا زمانی بود که نسبت به برنامه ی مطالعاتی یا قبولی در کنکور سرد و بی‌میل شده باشید؟
بله قطعاً! مقاطع کوتاه زمانی در طول سال بوده، ولی در اواخر فروردین و اردیبهشت جداً احساس خستگی می‌کردم که در نتایج هم تأثیرگذاشته بود. ولی کلاً در این مواقع خودم را به دست جریان جلو برنده ی سال کنکور می‌سپردم و درس خواندنم را قطع نمی‌کردم.

13.با استرس کنکور که پدیده ی شایعی بین دانش‌آموزان است، چگونه کنارآمدید؟ شرایط روانی شما در روزهای نزدیک به کنکور چطور بود؟ استرس داشتید یا آرامش یا ترس؟
کلاً حدی از استرس و گاهی هیجان! امری کاملاً طبیعی است. اما به نظرم با اعتقاد کلی به این‌که خداوند به کوچک‌ترین تلاش و خواسته ی قلبی انسان توجه می کندو همین‌طور این‌که «الخیر فی ما وقع»، انسان می‌تواند تا حد قابل قبولی تلاش خود را انجام داده و نتیجه را به خدا بسپارد.
به قول مولانا:
 بر سر هر لقمه بنوشته عیان         که فلان بن فلان بن فلان
هین توکل کن ملرزان پا و دست     رزق تو از تو به تو عاشق تر است
این اعتماد به خدا علاوه بر آرامشی که به انسان می‌دهد، یک لذت خوب غیر قابل قیاسی هم دارد. کلاً من هم استرس داشتم ولی خوشبختانه روی عملکرد درسی‌ام تأثیر قابل توجهی نداشت.

14.روز کنکور چطور سپری شد؟ سر جلسه ی آزمون مضطرب نبودید؟ آیا با سؤالات چالش‌برانگیزی که فکر کنید از پس آن‌ها بر نمی‌آیید، مواجه شدید؟ وقت کم نیاوردید؟
صبح کنکور اضطراب طبیعی صبح کنکور را داشتم! ولی سر جلسه فکر می‌کنم آنچنان آدرنالین خون بالاست که دیگر به استرس و شرایط فیزیکی کمترین اهمیتی ندارند! موقع باز کردن بسته ی حاوی سؤالات دستپاچه شده بودم، ولی با دیدن سؤالات وضعیت عادی شد. به هرحال تعدادی از سؤالات درس ادبیات و تعداد زیادی از درس دین و زندگی چالش برانگیز بودند، ولی از آنجایی که قبلاً در برخی آزمون‌های آزمایشی با سؤالات غیرمتعارف آشنا شده بودم، به همه ی سؤالات عمومی پاسخ دادم. (اصولاً به نزده گذاشتن سؤالات عمومی اعتقادی نداشتم!) در بخش اختصاصی ابتدا تعداد زیادی از سؤالات هندسه پایه و گسسته را پاسخ نداده بودم، اما در پایان با توجه به کم بودن وقت، پانزده‌ سؤال را رها کردم و به ریاضی برگشتم. درنهایت دو سؤال هندسه و دو سؤال گسسته را نزده باقی گذاشتم و دوباره به شیمی برگشتم. در این درس هم دوتا از سؤالاتی که زیاد وقت‌گیر به نظر می‌رسید را نزده باقی گذاشتم. (روی سؤال را هم با توجه به حجمش نخواندم.)
در آزمون‌های آزمایشی قبل از کنکور چنین شرایطی تقریباً پیش نیامده بود ( البته مشابهش بود. ولی دقیقاً نه به این صورت.) ولی توانستم شرایط روحی‌ خود را کنترل کنم و به نظرم همین مهم‌ترین چیز بود.

15.یکی دیگر از دغدغه‌های دانش‌آموزان به ویژه در زمان خستگی ناشی از فشار درسی، بحث تفریح و سرگرمی است. آیا این موارد در برنامه‌های شما در نظر گرفته می‌شد یا روال منظمی نداشت؟
بین دو ترم، حدوداً در ماه بهمن، یک مسافرت دوسه‌روزه به مشهد داشتم که واقعاً جزء نقاط عطف سال چهارمم بود. یک سفر چند روزه بین دو ترم به نظرم می‌تواند تأثیر مثبتی داشته باشد. بعدازظهرهای بعد از آزمون‌های جمعه‌ها را هم استراحت می‌کردم، می‌خوابیدم یا پارک می‌رفتم. یک بار هم در اردیبهشت سفر یک روزه به قم داشتم. استراحت معقول در زمان لازمش، بسته به روحیات هر شخصی امری کاملاً ضرروی است، اما طبعاً روش هر فرد متفاوت خواهد بود.

16.در مورد نقش خانواده در رسیدن به نتیجه برای ما بگویید. آیا پدر شما جناب سعیدی که از مؤلفان انتشارات مهروماه نیز هستند، در کسب درصد خوب شما در ریاضیات دخیل بودند؟
مطمئناً خانواده مهم‌ترین نقش را دارد. خانواده ی هر فرد به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر این‌که چه چیزهایی در زندگی برایش مهم باشد یا نباشد یا مثلاً میزان مسئولیت‌پذیری‌ او در برابر داشته‌ها و اطرافیانش و... بالاخره مؤثر است. علاوه بر آن در سال‌های کنکور، خانواده در مهیا کردن شرایط روحی و فضای مناسب برای درس‌خواندن و فراهم آوردن امکانات تحصیلی معقول نقش دارد. پدرم هم از کودکی در علاقه‌مندی به ریاضیات و داشتن نگاه و درکی کنجکاوانه و فراتر از کتاب‌های درسی و محدودیت‌ها در همه ی بخش‌های ریاضی و بعد هم گاهی در رفع اشکالات درس ریاضی نقش داشتند. مادرم نیز در ایجاد علاقه و میل فردی به یادگرفتن بیشتر در همه زمینه‌های درسی، هنری، ادبی، حتی ورزشی و غیره با تکیه به خودباوری و خلاقیت مهم‌ترین نقش را داشتند، به طوری‌که خودم از جایی به بعد به هیچ حدی از یادگیری در هیچ بُعدی راضی نشده‌ام. این روحیه و همچنین ابعاد مختلف علاقه‌مندی‌ها و فعالیت‌هایم را مدیون خانواده‌ام هستم.

17.از روزهای قبل از اعلام نتایج بگویید. آیا انتظار کسب این رتبه ی در خانواده شما وجود داشت؟
انتظار کسب رتبه خوب را داشتم؛ حتی با توجه به رتبه‌های اخیرم در آزمون‌های آزمایشی کسب رتبه ی تک رقمی هم انتظار می‌رفت. خانواده و اطرافیان هم گاهی اوقات به شوخی از یک و این‌ها! حرف می‌زدند، ولی خودم به رتبه خاصی فکر نمی‌کردم. گاهی به علت استرس به رتبه یک و گاهی به دو رقمی و این‌ها فکر می‌کردم.

18.به چه رشته‌هایی علاقه‌مند بودید؟
به رشته ی خاص دیگری علاقه نداشتم که بخواهم به طور جدی درباره ی آن فکر کنم، البته عمران و نرم‌افزار را هم بررسی کرده بودم.

19.حرف آخر. . .
«لایصدق ایمان عبد حتی یکون بما فی یدالله اوثق منه بما فی یده» ایمان بنده‌ای راستین نگردد مگر زمانی که اعتقادش به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آنچه در دست خود دارد بیشتر باشد. ( امام علی (ع) )
از حربه‌های شیطان، ترساندن و بیمناک‌ کردن انسان نسبت به آینده است. این حالت ترس، علتی است بر معلول‌های ناپسند زیادی چون ناامیدی، سوء ظن به خداوند، عدم توکل و در نهایت خودداری انسان از پرداختن به نیکی‌ها.